چرا در روابط عاشقانه گاهی افراد به طور ناخودآگاه به شریک زندگی خود آسیب میزنند؟
روابط عاشقانه میتوانند منبع شادی، حمایت و رشد باشند. اما گاهی اوقات، ناخواسته و بدون قصد قبلی، رفتارهایی از ما سر میزند که به شریک زندگیمان آسیب میزند. این آسیبها میتوانند از مسائل کوچک و ظاهراً بیاهمیت شروع شده و به مشکلات جدی و حتی پایان رابطه منجر شوند. درک دلایل این رفتارهای ناخودآگاه، اولین قدم برای جلوگیری از تکرار آنها و ساختن رابطهای سالمتر و پایدارتر است.
در این مقاله، به بررسی ۱۵ نکته مهم میپردازیم که میتوانند توضیح دهند چرا افراد در روابط عاشقانه، ناخواسته به شریک زندگی خود آسیب میرسانند:
- 💥
الگوهای ارتباطی ناسالم از دوران کودکی:
بسیاری از الگوهای ارتباطی ما، ریشه در دوران کودکی و روابطمان با والدین یا مراقبان اصلی دارد. اگر در کودکی شاهد تعارضات حل نشده، انتقادهای مداوم یا عدم ابراز محبت بوده باشیم، ممکن است این الگوها را ناخودآگاه در روابط عاشقانه خود تکرار کنیم. - 💥
ترس از صمیمیت:
ترس از صمیمیت میتواند به شکلهای مختلفی بروز کند، از جمله اجتناب از گفتگوهای عمیق، حفظ فاصله عاطفی و ایجاد موانع برای نزدیکی بیشتر. این ترس اغلب ناشی از تجربیات ناخوشایند گذشته یا باورهای محدودکننده در مورد عشق و آسیبپذیری است. - 💥
نیازهای برآورده نشده:
همه ما نیازهای عاطفی و روانی داریم که باید در روابطمان برآورده شوند. اگر این نیازها (مانند نیاز به توجه، قدردانی، امنیت و پذیرش) به درستی برآورده نشوند، ممکن است به رفتارهای مخربی مانند قهر کردن، غر زدن یا حسادت روی بیاوریم.
- 💥
عدم خودآگاهی:
خودآگاهی به معنای درک احساسات، افکار، ارزشها و رفتارهای خود است. فقدان خودآگاهی باعث میشود که متوجه تاثیر رفتارمان بر دیگران نشویم و ناخواسته به آنها آسیب بزنیم. - 💥
فشار روانی و استرس:
استرس و فشارهای زندگی میتوانند تحمل ما را کاهش داده و باعث شوند که در روابطمان تندخو و بیحوصله شویم. - 💥
مشکلات حل نشده در گذشته:
بار عاطفی ناشی از روابط گذشته یا تجربیات آسیبزا میتواند بر روابط فعلی ما سایه بیفکند و باعث شود که با سوءظن، ترس یا خشم وارد رابطه شویم. - 💥
سبک دلبستگی ناایمن:
سبک دلبستگی ما نحوه برقراری ارتباط و ایجاد صمیمیت در روابط را تحت تاثیر قرار میدهد. سبکهای دلبستگی ناایمن (مانند دلبستگی اجتنابی یا اضطرابی) میتوانند باعث ایجاد رفتارهای آسیبزا در رابطه شوند. - 💥
انتظارات غیرواقعی:
داشتن انتظارات غیرواقعی از شریک زندگی یا از خود رابطه میتواند منجر به ناامیدی، خشم و سرزنش شود. - 💥
کمبود مهارتهای ارتباطی:
عدم توانایی در بیان نیازها، گوش دادن فعالانه و حل تعارضات به شیوهای سازنده میتواند باعث سوءتفاهمها، دلخوریها و آسیبهای عاطفی شود. - 💥
باورهای غلط در مورد عشق:
باورهای غلطی مانند “عشق باید آسان باشد” یا “شریک زندگی من باید همیشه من را خوشحال کند” میتوانند باعث شوند که انتظارات غیرمنطقی داشته باشیم و در صورت عدم تحقق آنها، احساس خشم و ناامیدی کنیم. - 💥
ناتوانی در مدیریت خشم:
خشم یک احساس طبیعی است، اما ناتوانی در مدیریت آن میتواند منجر به رفتارهای مخربی مانند فریاد زدن، توهین کردن یا حتی خشونت فیزیکی شود. - 💥
نیاز به کنترل:
تلاش برای کنترل شریک زندگی یا رابطه میتواند ناشی از ترس از دست دادن کنترل یا ناامنی باشد. این رفتار باعث ایجاد احساس خفگی، نارضایتی و بیاحترامی در طرف مقابل میشود. - 💥
مشکلات مربوط به عزت نفس:
عزت نفس پایین میتواند باعث شود که به دنبال تایید و توجه بیش از حد از طرف شریک زندگی باشیم یا با رفتارهای حسادتآمیز و خودتخریبی، به رابطه آسیب بزنیم. - 💥
سوء مصرف مواد:
مصرف الکل یا مواد مخدر میتواند قضاوت ما را مختل کرده و باعث شود که رفتارهایی از ما سر بزند که در حالت عادی هرگز انجام نمیدهیم. - 💥
اختلالات روانی درمان نشده:
برخی از اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب یا اختلال شخصیت مرزی میتوانند باعث بروز رفتارهای آسیبزا در روابط عاشقانه شوند.
باید در این مسیر، صبور باشید و با خود و شریک زندگیتان با مهربانی و شفقت رفتار کنید. تغییر الگوهای رفتاری نیازمند زمان و تلاش است، اما نتیجه آن، ساختن رابطهای قویتر و صمیمیتر خواهد بود.
1. الگوهای رفتاری ناسالم دوران کودکی
بسیاری از رفتارهای ما در بزرگسالی ریشه در دوران کودکی و تجربیات ما در آن زمان دارد.اگر در کودکی شاهد روابط ناسالم بین والدین یا مراقبان خود بودهایم، ممکن است ناخودآگاه این الگوها را در روابط عاشقانه خود تکرار کنیم.این الگوها میتواند شامل کنترلگری، پرخاشگری کلامی، بیتوجهی عاطفی یا سوء استفاده باشد.فرد ممکن است حتی متوجه نباشد که رفتارش مخرب است، زیرا این رفتار برای او عادی و آشنا به نظر میرسد.برای تغییر این الگوها، نیاز است که فرد از آنها آگاه شود و به دنبال درمان و مشاوره باشد تا بتواند الگوهای سالمتری را جایگزین کند.
شناخت این الگوها اولین قدم برای تغییر است و به فرد کمک میکند تا رفتارهای خود را بهتر درک کند و در نتیجه، روابط سالمتری را تجربه کند.مثلا فردی که در کودکی مورد بیتوجهی عاطفی قرار گرفته است، ممکن است در بزرگسالی به طور ناخودآگاه به دنبال جلب توجه و تایید مداوم از شریک زندگی خود باشد که این امر میتواند برای او خستهکننده و آزاردهنده باشد.در این موارد، مشاوره میتواند به فرد کمک کند تا الگوهای ناسالم خود را شناسایی و راهکارهای بهتری برای برقراری ارتباط و رفع نیازهای عاطفی خود پیدا کند.
2. ترس از صمیمیت و آسیبپذیری
ترس از صمیمیت و آسیبپذیری میتواند یکی از دلایل اصلی آسیبرسانی ناخودآگاه به شریک زندگی باشد.فردی که از صمیمیت میترسد، ممکن است ناخودآگاه رفتارهایی از خود نشان دهد که مانع از ایجاد پیوند عمیق و پایدار میشود.این رفتارها میتواند شامل دوری گزینی عاطفی، ایجاد فاصله فیزیکی، انتقاد مداوم، یا حتی خیانت باشد.فرد ممکن است این کارها را به این دلیل انجام دهد که از نزدیک شدن بیش از حد به شریک زندگی خود و در نتیجه، آسیب دیدن میترسد.ترس از آسیبپذیری به این معناست که فرد نمیخواهد نقاط ضعف و آسیبپذیریهای خود را با شریک زندگی خود به اشتراک بگذارد.
این امر میتواند منجر به عدم صداقت و ایجاد سد در برابر صمیمیت شود.این ترسها معمولاً ریشه در تجربیات گذشته دارند، مانند روابط ناموفق یا تجربیات دردناک در دوران کودکی.فرد ممکن است آموخته باشد که اعتماد کردن به دیگران خطرناک است و به همین دلیل، از صمیمیت اجتناب میکند.برای غلبه بر این ترسها، نیاز است که فرد به تدریج و با احتیاط به شریک زندگی خود اعتماد کند و به خود اجازه دهد که آسیبپذیر باشد.مشاوره و درمان نیز میتواند در این زمینه بسیار کمککننده باشد.
3. کمبود عزت نفس و احساس ارزشمندی
افرادی که از کمبود عزت نفس و احساس ارزشمندی رنج میبرند، ممکن است به طور ناخودآگاه به شریک زندگی خود آسیب بزنند.این افراد معمولاً به دنبال تایید و توجه مداوم از شریک خود هستند و به شدت از طرد شدن و ترک شدن میترسند.این ترس میتواند منجر به رفتارهای چسبنده و نیازمندانه شود که برای شریک زندگی خستهکننده و آزاردهنده است.در ضمن، فرد ممکن است به طور مداوم از شریک خود انتقاد کند یا او را سرزنش کند تا احساس برتری کند و عزت نفس خود را تقویت کند.کمبود عزت نفس میتواند باعث حسادت و بدبینی شود.
فرد ممکن است به طور مداوم به شریک زندگی خود شک کند و او را متهم به خیانت کند، حتی اگر هیچ دلیلی برای این کار وجود نداشته باشد.این رفتارها میتواند رابطه را به شدت فرسوده کند و منجر به نارضایتی و جدایی شود.فردی که از کمبود عزت نفس رنج میبرد، باید به دنبال کمک حرفهای باشد تا بتواند عزت نفس خود را تقویت کند و الگوهای رفتاری سالمتری را در روابط خود ایجاد کند.بهبود عزت نفس به فرد کمک میکند تا به خودش اعتماد کند و نیازی به تایید مداوم از دیگران نداشته باشد.
این امر منجر به روابط سالمتر و پایدارتر میشود.
4. ناتوانی در مدیریت خشم و احساسات منفی
ناتوانی در مدیریت خشم و سایر احساسات منفی میتواند آسیب زیادی به روابط عاشقانه وارد کند.افرادی که نمیتوانند خشم خود را به طور سالم ابراز کنند، ممکن است به پرخاشگری کلامی یا فیزیکی روی آورند.این رفتارها میتواند شامل فریاد زدن، توهین کردن، تحقیر کردن، یا حتی کتک زدن باشد.حتی اگر فرد به طور فیزیکی خشونت نشان ندهد، پرخاشگری کلامی میتواند آسیبهای عمیقی به احساسات و اعتماد به نفس شریک زندگی وارد کند.علاوه بر خشم، ناتوانی در مدیریت سایر احساسات منفی مانند غم، اضطراب، و ناامیدی نیز میتواند مشکلساز باشد.
فرد ممکن است این احساسات را به درستی ابراز نکند و به جای آن، آنها را سرکوب کند یا به شکلهای ناسالم دیگر بروز دهد.سرکوب احساسات میتواند منجر به انفجار ناگهانی خشم شود یا فرد را از نظر عاطفی از شریک زندگی خود دور کند.برای بهبود این وضعیت، فرد باید یاد بگیرد که چگونه احساسات خود را به طور سالم شناسایی و ابراز کند.این شامل تمرین تکنیکهای آرامسازی، صحبت کردن با یک درمانگر، یا شرکت در گروههای حمایتی است.با یادگیری مدیریت خشم و احساسات منفی، فرد میتواند روابط سالمتر و پایدارتری را تجربه کند.
5. سبکهای ارتباطی ناسالم
سبکهای ارتباطی ناسالم میتوانند یکی از مخربترین عوامل در روابط عاشقانه باشند.این سبکها شامل رفتارهایی مانند انتقاد مداوم، سرزنش کردن، بیتوجهی، اجتناب، و منفعل پرخاشگر بودن است.انتقاد مداوم و سرزنش کردن میتواند اعتماد به نفس شریک زندگی را از بین ببرد و او را احساس ناامنی و بیارزشی کند.بیتوجهی و اجتناب نیز میتواند باعث شود که شریک زندگی احساس تنهایی و نادیده گرفته شدن کند.منفعل پرخاشگر بودن به این معناست که فرد به طور غیرمستقیم خشم و نارضایتی خود را ابراز میکند.این میتواند شامل سکوت کردن، دیر کردن، فراموش کردن قرارها، یا انجام کارهایی باشد که باعث ناراحتی شریک زندگی میشود.
برای بهبود سبکهای ارتباطی، نیاز است که هر دو طرف در رابطه یاد بگیرند که چگونه به طور مستقیم و با صداقت با یکدیگر صحبت کنند.این شامل گوش دادن فعال، ابراز همدلی، و بیان نیازها و خواستهها به طور واضح و محترمانه است.
مشاوره زوجین میتواند در این زمینه بسیار کمککننده باشد.یک درمانگر میتواند به زوجین کمک کند تا الگوهای ارتباطی ناسالم خود را شناسایی کنند و راهکارهای بهتری برای برقراری ارتباط با یکدیگر پیدا کنند.
6. انتظارات غیر واقعی از رابطه
داشتن انتظارات غیر واقعی از رابطه میتواند منجر به ناامیدی و نارضایتی شود.بسیاری از افراد با این باور وارد رابطه میشوند که شریک زندگیشان باید تمام نیازهای آنها را برآورده کند و آنها را همیشه خوشحال نگه دارد.این انتظار غیر واقعی است و میتواند فشار زیادی بر شریک زندگی وارد کند.هیچکس نمیتواند تمام نیازهای دیگری را برآورده کند و انتظار داشتن این امر غیرمنطقی است.در ضمن، انتظار داشتن اینکه رابطه همیشه باید آسان و بدون مشکل باشد نیز غیر واقع بینانه است.تمام روابط فراز و نشیب دارند و حل تعارضات و مشکلات بخشی طبیعی از یک رابطه سالم است.
برای داشتن یک رابطه موفق، باید انتظارات خود را واقع بینانه کنیم و بپذیریم که شریک زندگی ما نیز انسان است و اشتباه میکند.
به جای تمرکز بر انتظارات غیر واقعی، باید بر پذیرش، همدلی، و تلاش برای حل مشکلات به طور مشترک تمرکز کنیم.در ضمن، باید به یاد داشته باشیم که هر فرد مسئول شادی و رضایت خود است و نباید این مسئولیت را بر دوش شریک زندگی خود بگذارد.

7. سوء مصرف مواد یا اعتیاد
سوء مصرف مواد یا اعتیاد میتواند آسیب جدی به روابط عاشقانه وارد کند. اعتیاد میتواند منجر به رفتارهای غیرقابل پیشبینی، بیتوجهی به نیازهای شریک زندگی، و مشکلات مالی شود. فرد معتاد ممکن است به دروغگویی، دزدی، یا حتی خشونت روی آورد تا بتواند اعتیاد خود را تامین کند. این رفتارها میتواند اعتماد و احترام را در رابطه از بین ببرد و منجر به جدایی شود. اگر شما یا شریک زندگیتان با اعتیاد دست و پنجه نرم میکنید، باید به دنبال کمک حرفهای باشید. درمان اعتیاد میتواند به فرد کمک کند تا بهبودی یابد و روابط خود را بازسازی کند.
8. حسادت و کنترلگری
حسادت و کنترلگری رفتارهایی هستند که میتوانند به شدت به روابط عاشقانه آسیب بزنند. حسادت اغلب از ناامنی و کمبود اعتماد به نفس ناشی میشود. فرد حسود ممکن است به طور مداوم شریک زندگی خود را چک کند، به او شک کند، و او را متهم به خیانت کند. کنترلگری نیز به این معناست که فرد سعی میکند بر رفتارها و تصمیمات شریک زندگی خود کنترل داشته باشد. این میتواند شامل تعیین اینکه شریک زندگی با چه کسی میتواند دوست باشد، کجا میتواند برود، و چه کاری میتواند انجام دهد باشد. این رفتارها میتواند شریک زندگی را احساس خفگی و محدودیت کند و او را از نظر عاطفی و روانی آزار دهد. حسادت و کنترلگری نشانههایی از یک رابطه ناسالم هستند و میتوانند منجر به خشونت و سوء استفاده شوند.
9. نداشتن مرزهای سالم
نداشتن مرزهای سالم در یک رابطه به این معناست که فرد نمیتواند به درستی بین نیازها و خواستههای خود و نیازها و خواستههای شریک زندگیاش تمایز قائل شود.این میتواند منجر به این شود که فرد به طور مداوم نیازهای شریک زندگیاش را بر نیازهای خود مقدم بداند و از خود غافل شود.در ضمن، نداشتن مرزهای سالم میتواند به این معنا باشد که فرد به شریک زندگیاش اجازه میدهد که از او سوء استفاده کند یا او را تحقیر کند.این میتواند شامل تجاوز به حریم خصوصی، سوء استفاده عاطفی، یا حتی خشونت فیزیکی باشد.
برای داشتن یک رابطه سالم، باید مرزهای واضح و قاطعی داشته باشیم.
این شامل این است که بدانیم چه چیزی برای ما قابل قبول است و چه چیزی نیست، و بتوانیم به طور قاطعانه به خواستههای غیرمنطقی یا رفتارهای توهینآمیز نه بگوییم.تعیین مرزها به این معنا نیست که ما خودخواه هستیم یا به شریک زندگیمان اهمیت نمیدهیم.بلکه به این معناست که ما به خودمان احترام میگذاریم و میخواهیم یک رابطه سالم و متقابل داشته باشیم.
10. عدم همدلی و درک متقابل
عدم همدلی و درک متقابل میتواند فاصله عاطفی زیادی بین زوجین ایجاد کند.همدلی به این معناست که بتوانیم خود را جای دیگری بگذاریم و احساسات و دیدگاههای او را درک کنیم.وقتی همدلی در رابطه وجود نداشته باشد، زوجین نمیتوانند به درستی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و نمیتوانند نیازها و خواستههای یکدیگر را برآورده کنند.این میتواند منجر به سوء تفاهم، درگیری، و نارضایتی شود.برای تقویت همدلی در رابطه، باید تلاش کنیم که به طور فعال به حرفهای شریک زندگیمان گوش دهیم و سعی کنیم دیدگاه او را درک کنیم، حتی اگر با آن موافق نباشیم.
در ضمن، باید سعی کنیم احساسات خود را به طور واضح و با صداقت بیان کنیم تا شریک زندگیمان بتواند ما را بهتر درک کند.
پرسیدن سوالات باز، ابراز علاقه به شنیدن دیدگاه شریک زندگی، و تایید احساسات او، همگی میتوانند به تقویت همدلی در رابطه کمک کنند.
11. مشکلات حل نشده گذشته
مشکلات حل نشده گذشته میتوانند سایه خود را بر روابط فعلی بیندازند و باعث ایجاد تنش و درگیری شوند.اگر زوجین مشکلات گذشته خود را به درستی حل نکرده باشند، این مشکلات میتوانند بارها و بارها در رابطه تکرار شوند.مثلا اگر زوجین در مورد مسائل مالی اختلاف داشتهاند و این اختلاف را حل نکرده باشند، ممکن است این مسئله بارها و بارها در طول رابطه به وجود بیاید و باعث ایجاد ناراحتی شود.برای جلوگیری از این امر، باید زوجین مشکلات گذشته خود را به طور مستقیم و با صداقت مورد بحث قرار دهند و سعی کنند راه حلی برای آنها پیدا کنند.
مشاوره زوجین میتواند در این زمینه بسیار کمککننده باشد.
در ضمن، باید زوجین یاد بگیرند که چگونه گذشته را رها کنند و بر زمان حال تمرکز کنند.نگه داشتن کینه و ناراحتی نسبت به گذشته میتواند رابطه را مسموم کند و مانع از ایجاد صمیمیت و اعتماد شود.
12. مقایسه رابطه با دیگران
مقایسه رابطه خود با روابط دیگران میتواند منجر به نارضایتی و ناامیدی شود. هر رابطه منحصر به فرد است و مقایسه آن با روابط دیگران غیرمنطقی است. آنچه در ظاهر در روابط دیگران میبینیم، ممکن است با واقعیت تفاوت زیادی داشته باشد. مقایسه میتواند باعث شود که بر جنبههای منفی رابطه خود تمرکز کنیم و جنبههای مثبت آن را نادیده بگیریم. در ضمن، میتواند باعث شود که انتظارات غیر واقعی از رابطه خود داشته باشیم و از شریک زندگی خود ناراضی شویم. برای جلوگیری از این امر، باید بر نقاط قوت و منحصر به فرد رابطه خود تمرکز کنیم و قدردان داشتههای خود باشیم. در ضمن، باید از مقایسه رابطه خود با روابط دیگران در شبکههای اجتماعی خودداری کنیم، زیرا این تصاویر اغلب غیر واقعی و کاملا مطلوب هستند.
13. تلاش برای تغییر دادن شریک زندگی
تلاش برای تغییر دادن شریک زندگی یک اشتباه رایج در روابط عاشقانه است. هیچکس نمیتواند دیگری را تغییر دهد مگر اینکه خود شخص بخواهد تغییر کند. تلاش برای تغییر دادن شریک زندگی اغلب منجر به مقاومت، درگیری، و نارضایتی میشود. پذیرش شریک زندگی همانطور که هست، کلید یک رابطه سالم و پایدار است. البته این به این معنا نیست که نباید سعی کنیم با یکدیگر رشد کنیم و پیشرفت کنیم، بلکه به این معناست که نباید سعی کنیم شخصیت یا ارزشهای اساسی شریک زندگی خود را تغییر دهیم. به جای تلاش برای تغییر دادن شریک زندگی، باید بر پذیرش، همدلی، و حمایت از او تمرکز کنیم. اگر جنبههایی از رفتار شریک زندگیمان وجود دارد که برای ما آزاردهنده است، باید به طور مستقیم و با صداقت در مورد آنها صحبت کنیم، اما نباید انتظار داشته باشیم که او به طور کامل تغییر کند.
14. عدم اختصاص زمان کافی به رابطه
عدم اختصاص زمان کافی به رابطه میتواند باعث ایجاد فاصله عاطفی و احساس تنهایی شود. در دنیای پرمشغله امروزی، به راحتی میتوان در کار، مسئولیتها، و سرگرمیهای دیگر غرق شد و از رابطه خود غافل شد. اختصاص زمان با کیفیت به رابطه به این معناست که زمانهایی را تعیین کنیم که در آن به طور کامل بر شریک زندگی خود تمرکز کنیم و از انجام هرگونه فعالیت دیگری خودداری کنیم. این میتواند شامل شام خوردن با هم، پیادهروی، تماشای فیلم، یا صحبت کردن در مورد مسائل مهم باشد. حتی اختصاص زمانهای کوتاه و منظم به رابطه میتواند تاثیر زیادی داشته باشد. چند دقیقه صحبت کردن در روز، یک پیام محبتآمیز، یا یک بغل صمیمانه میتواند به حفظ صمیمیت و ارتباط در رابطه کمک کند.
15. بیتوجهی به نیازهای عاطفی و جسمی یکدیگر
بیتوجهی به نیازهای عاطفی و جسمی یکدیگر میتواند باعث ایجاد نارضایتی و احساس تنهایی شود. هر فرد نیازهای عاطفی و جسمی خاص خود را دارد و باید شریک زندگی ما از این نیازها آگاه باشد و به آنها توجه کند. نیازهای عاطفی میتواند شامل نیاز به توجه، محبت، تایید، حمایت، و درک باشد. نیازهای جسمی میتواند شامل نیاز به لمس، صمیمیت جنسی، و مراقبت جسمی باشد. برای رفع این نیازها، باید به طور فعال به حرفهای شریک زندگی خود گوش دهیم و سعی کنیم نیازهای او را درک کنیم. در ضمن، باید به طور مستقیم و با صداقت در مورد نیازهای خود با شریک زندگیمان صحبت کنیم. برآورده کردن نیازهای یکدیگر میتواند به تقویت صمیمیت، اعتماد، و رضایت در رابطه کمک کند.






